دو شنبه 16 دی 1392برچسب:, :: 11:42 :: نويسنده : مهناز کریم زاده طی این داستان اگزوپری از دیدگاه یک کودک پرسشگر سوالات بسیاری را از آدمها وکارهای آنها مطرح میکند. این کتاب، به نوعی تمام مشکلات و دغدغه های امروز بشری را به زبانی کودکانه و هر بار با ذکر این جمله که «این آدم بزرگا راستی راستی عجیبن» یادآوری می کند. جالب آنجاست که شازده کوچولو طی مدتی که سیاره های دیگر را سیاحت می کند هر بار به این نتیجه می رسد و در نهایت نیز علی رغم میل و رغبت فراوانش به غیر از روباه (حیوانی که همیشه برای ما نماد حیله گری است)از هیچ کس هیچ چیز یاد نمی گیرد. و در این بین موفق به ایجاد رابطه ای موفق با خلبان هم می شود. روباه فقط یک امر را به او یادآوری می کند و آن این که «ارزش گل او به اندازه ی عمری است که به پای آن صرف کرده است» و این که «هر چیز را با چشم سر نمی توان دید.» شازده کوچولو یک مانیفست است، مانیفستی برای زندگی، راهی برای فرار از دغدغه های روزمرگی انسان ها. شاید چنان که خودش می گوید همان باشد که پاک فراموش شده است، مثل ایجاد علاقه کردن، مثل اهلی کردن. یا شاید این جمله ی کتاب برای همیشه در ذهن همه ی ما بماند که «انسان ها همه چیز را حاضر و آماده از مغازه ها می خردند. اما چون جایی نیست که در آن دوست معامله کنند، مانده اند بی دوست.» آری! ما مانده ایم بی دوست... این اثر به ۱۵۰ زبان مختلف ترجمه شدهاست. مجموع فروش این کتاب به زبانهای مختلف از هشتاد میلیون نسخه گذشتهاست. این کتاب در سال ۲۰۰۷ به عنوان کتاب سال فرانسه برگزیده شدهاست.
نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
||||||||||||||||
|